loading...
طنز
علی بازدید : 10 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

پسرعموم اینا خونه مون بودن...بعد این پسرش 3-2 سالشه از پله افتاد زانوش یه کوچولو زخم شد و خون اومد! باباش بغلش کرد گفت: الان بوسش میکنم خوب میشه! بوسش کرد و گفت: دیدی خوب شد؟ بچه ش با گریه گفت: گه خوردی! کوو؟؟؟ اونوقت من بچه بودم سرم میخورد یه جا ضربه مغزی میشدم مامانم میگفت بیا بوس کنم خوب شه! منم میدوئیدم میرفتم اون بوس میکرد و سر من عینِ اسکلا خوب میشد!

علی بازدید : 14 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﻴﺶ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻛﻤﺒﻮﺩ ﻣﺤﺒﺖ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﻳﻜﻢ ﺑﺘﺎﺩﻳﻦ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﻢ،ﺭﻓﺘﻢ ﭘﻴﺶ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺳﺮﻓﻪ ﻛﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ:ﻭﺍﻱ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﻥ ﺑﺎﻻ ﻣﻴﺎﺭﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﻡ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﺑﺲ ﻛﻪ ﻣﻴﺮﻱ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺍﻳﻨﺘﺮﻧﺖ ﻛﻮﻓﺘﻲ |: ﺑﺮﻭ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﻓﺮﺷﺎﻣﻮ ﻛﺜﻴﻒ ﻛﺮﺩﻱ ! ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻧﮕﺎ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻛﻮﭼﻴﻜﻢ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺑﺎﻻ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻴﭙﺮﻳﺪ ﻭ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺁﺥ ﺟﻮﻥ ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻴﺮﻱ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﻣﺎﻟﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﺸﻪ ! |:

علی بازدید : 10 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

صبح یکی زد به پشت تاکسی، راننده تاکسیه یه دستی تکون داد و رفت. یکی از مسافرا پرسید: اون مقصر بود چرا وانستادی؟ راننده گفت: نه بابا یهو طرف مداح از آب درمیاد.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 198